زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

اخرین پست سال 92

            سلام سبزه زیبای من سلام سیب قرمزم سلام سمنوی خوشمزه من سلام دختر دوست داشتنی من عزیزم کم کم زمستان و نه نه سرما دارند بار و بندیل خودشون را جمع میکنند و میرند برای سال اینده و بهار زیبا و سر سبز داره از راه میرسه .. فقط یک روز دیگه به لحظه تحویل سال نو باقی مونده.. هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوراااااااااااااااااااااااااا لحظه تحویل سال ١٣٩٣ ساعت ٢٠ و ٢٧ دقیقه ٧ ثانیه روز پنج شنبه ٢٩ اسفند ٩٢ میباشد. خداوندا ،نمیدانم چه تقدیری  مرا فرمونده ای  اما..... برای دوستانم عطا فرما: هزارو سیصد امید هزار...
29 اسفند 1392

عروسی و حرفهای نگفته

سلام سوسن و سنبل عزیزم سلام مهربونم سلام شیرین زبونم ببخش که دیر اومدم تا این پست را بگذارم اخه خونه تکونی مگه تمام میشه فکر کنم بعد از سال تحویل هم ادامه داشته باشه ولی لابه لای کارها تونستم یه وقتی هم برای تو فسقلی بگذارم البته الان ساعت 2.5 نیمه شبه. بگذریم بریم سر اصل مطلب... روز شنبه 92/12/17 مادر جون زنگ زد و گفت که میخوایم عروس را ببریم حمام اماده شید میایم دنبالتون اونم به یاد اون قدیما و چون دایی جون اخری بود خواستیم حسرت به دل نمونیم این شد که راهی حمام عمومی شدیم واااای که چه حمامی تمیز و نو ساز و کسی هم نبود کلا فقط فامیل خودمون بودند..حمام را گذاشته بودند رو سرشون. اینم حمام ببخشید دیگ...
28 اسفند 1392

23 ماهگی دختر نازنینم

سلام عشقم سلام عزیز دلم   بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه و بانگ پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار …   کم کم صدای پای بهار در کوچه پس کوچه های شهرمان به گوش میرسد و همه در تکاپو هستند برای رسیدن به سالی پر از برکت و زیبایی انشاالله که سال ِخوب و خوشی را در پیش رو داشته باشیم. عزیزم امروز اومدم با عجله ایی که دارم شهادت حضرت فاطمه (ص) و دهه فاطمیه را بهت تسلیت بگم.  ورودت به 23 ماهگی و پشت سر گذاشتن 22 ماهگیت را بهت تبریک بگم... و ...
26 اسفند 1392

انچه گذشت

  سلام جوجه طلایی مامان ،سلام عشقم ببخش که دیر شد خوب تقصیر خودت بود از بس به این لپ تاپ بیچاره حمله میکنی خدا را شکر درست شد و من الان در خدمت رسانی حاضرم خوب سریع تا که خواب هستی بریم سر اصل مطلب  بیا ادامه مطلب:   اینجا فکر کنم با دستت در دهنت را گرفتی  که باز نشه..  فدای اون خوابیدنت بشم . روز سه شنبه ٩٢/١٢/٦       92/12/7روز چهارشنبه خونه خاله بودیم و تو هم با بچه ها بازی می کردی تا اینکه موقع خواب عصرانه شد تو هم داشتی شیر میخوردی و کم کم چشمات داشت بسته میشد یکمرتبه نمیدونم چی شد که گریه ،گریه که می خوام برم سوار تاب بشم خلاصه اصرارشما,ا...
17 اسفند 1392

سرزمین عجایب

سلام نازنینم ،سلام فرشته مهربونم  سلام به شیرینی و شکلات زندگیم ثنا بانوی عزیزم. خوشکل مامان از بس تبلیغ شهر بازی را از تلویزیون نمایش میدادند و تو ذوق زده میشدی من و بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت سرزمین عجایب ساعت 10 شب روز پنج شنبه 92/12/1 به همراه عمه زهره و مبینا و محمد و باباشون عمو به قول تو فسقلی راهی شدیم .. ادامه مطلب :ادامه سرزمین عجایب بفرمایید تو..           خوش اومدی تا که وارد شدیم اول متحیر و متعجب فکر کنم داشتی فکر میکردی که اینجا کجا تلویزیون کجا وااااااااااااااااااااااااا خواب می بینم؟  کلی اطراف را نگاه کردی تا اینکه نرمال شدی..به م...
7 اسفند 1392
1